از او یادگار آفرین نامه است   |   یکی شاهکاری از آن خامه است

درباره الکس هیلی

درباره الکس هیلی

الکس هیلی سیاهپوست آمریکایی متولد 1921 م. در دوران کودکی تابستان های خود را در ایوان مقابل منزل مادربزرگش در هنینگ تنسی می گذراند. اجداد او برده های آزاد شده بودند. خواهران الکس داستان‌هایی از تاریخ خانواده در دوران برده‌داری تعریف می‌کردند و او به دقت گوش می داد. جد آنها در کشور مادری خود ربوده شد و به آناپولیس مریلند فرستاده و به بردگی فروخته شد. این داستان ها در طول زندگی الکس جوان ماندگار شد و او برای یافتن ریشه های خانواده اش در آفریقا وسواس پیدا کرد. بعدها او با کمک چند دوست و زبان شناس از غرب آفریقا، برخی از کلمات در داستان های مادربزرگش را رمزگشایی کرد. مثلاً او متوجه شد رودخانه ای که مادربزرگش از آن به عنوان کامبی یاد می کرد احتمالا رودخانه گامبیا است. الکس به آفریقا رفت تا بیشتر بداند. او با دکتر یان وانسینا که تحصیل کرده بلژیک بود آشنا شد. دکتر وانسیا دورانی را در روستاهای غرب آفریقا گذرانده بود و با مطالعه و ضبط نوارهای تاریخ های شفاهی بی شماری که توسط مردان بسیار پیر آفریقایی نقل شده بود یک آرشیو بزرگ تهیه کرده بود. او یک کتاب درسی نیز به نام «سنت شفاهی» نوشته بود. بنابراین او بهترین گزینه برای کنجکاوی الکس درباره ریشه های خانوادگی اش بود. او اینگونه تعریف می کند:

 من برای دیدن دکتر وانسینا به دانشگاه ویسکانسین پرواز کردم. در اتاق نشیمن او، تک تک داستان های خانوادگی ام را که می توانست راهگشا باشد با جزئیات کامل برای او تعریف کردم. دکتر وانسیا در نهایت گفت: کلماتی که از مادربزرگت به یاد داری به احتمال زیاد از زبان “ماندینکا” باشد. من هرگز در مورد “ماندینکا” نشنیده بودم. دکتر وانسینا با یک همکار برجسته آفریقایی به نام دکتر فیلیپ کرتین تماس گرفت. او گفت که تلفظ آوایی “Kin-tay” (که مادربزرگ الکس از آن یاد می کرد) در واقع یک قبیله بسیار قدیمی در مالی قدیم است.(مالی کشوری در آفریقاست. پیشتر مطلبی درباره سنت های شفاهی این کشور در این پیوند به اشتراک گذاشته شده است.) مردان کینت به طور سنتی آهنگر و زنان آنها سفالگر و بافنده بودند. بعدها الکس یک رمان از زندگی خود نوشت که در آن کونتا کینته، یک آفریقایی قرن هجدهمی در نوجوانی اسیر شده و در ایالات متحده به بردگی فروخته شده بود. (الکس هیلی از تبار اوست.) یک مینی سریال از زندگی کونتا کینته به نام ریشه ها نیز ساخته شد.

الکس به گامبیا رفت و داستان های مادربزرگش را برای مقامات آنجا تعریف کرد. آنها نیز تأیید کردند “Kamby Bolong” رودخانه گامبیا است! اما سرنخ اصلی این نام اجدادی او یعنی “Kinte” بود. سپس آنها چیزی را به الکس گفتند که هرگز انتظارش را نداشت؛ اینکه در مکان‌هایی در آن کشور پیرمردانی زندگی می‌کردند که معمولاً گرو نامیده می‌شدند و می‌توانستند قرن‌ها از تاریخ برخی قبیله‌های خانوادگی بسیار قدیمی را بازگو کنند. (درباره گروها یا گریوت ها به اینجا سر بزنید) مقامات گفتند که یک گرو پیدا شده است که به تاریخ قبیله کینته آشنا است و نام او کبا کانگا فوفانا است. برای رسیدن به او نیاز به اجاره یک لنج برای رسیدن به رودخانه، دو وسیله نقلیه زمینی برای حمل مواد از طریق یک مسیر زمینی و در نهایت استخدام 14 نفر، از جمله سه مترجم و چهار نوازنده بود زیرا یک گرو بدون موسیقی به حرف نمی آید. الکس اینگونه تعریف می کند:

پس از حدود دو ساعت، در جزیره جیمز قرار گرفتیم تا ویرانه‌های جیمز فورت که زمانی توسط بریتانیا اداره می‌شد را ببینم. در اینجا دو قرن کشتی های برده داری، هزاران محموله از قبایل گامبیا را بارگیری کرده بودند. حتی برخی از حلقه های زنجیر باقی مانده بود که برای من باورشان غیرممکن به نظر می رسید. سپس به سمت بالای رود به سمت روستای آلبردا در ساحل چپ ادامه دادیم و در آنجا به ساحل رسیدیم تا با پای پیاده به سمت ژفور، روستای گرو ادامه دهیم. در حالی که پیش می رفتم، آرزو می کردم که ای کاش مادربزرگ می توانست بشنود که چگونه داستان های او مرا به «کامبی بولانگ» سوق داده است. گرو ردای مایل به سفید داشت. مترجمان نزد او رفتند، در حالی که روستاییان در اطراف من ازدحام کردند. پیرمرد از مترجمان من فاصله گرفت و جمعیت به سرعت دور او جمع شدند. مترجمی به نام A. B. C. Salla نزد من آمد. او زمزمه کرد: “دلیل اینکه آنها اینقدر به شما خیره شده اند این است که هرگز یک آمریکایی سیاه پوست را اینجا ندیده اند. و این به من ضربه زد: من برای آنها نماد بیست و پنج میلیون نفری بودم که هرگز ندیده اند. آنها در مورد من و در مورد ما چه فکری می کردند؟ نوازندگان به آرامی نواختن کورا و بالافون را شروع کردند و گرو شروع به بیان تاریخ شفاهی اجدادی قبیله کینت کرد. جزئیات اصل و نسب Kinte قرن هفدهم و هجدهم، همه را بازگو کرد. فرزندانی که آنها «زاییدند» به ترتیب تولدشان. جفت و بچه های آن بچه ها. گویی چند طومار باستانی به صورت پاک نشدنی در مغز گرو ضبط شده بود. او می گفت یک مرد مقدس مسلمان وارد گامبیا شد. او ابتدا در روستای پاکالی ندینگ زندگی کرد و سپس به اینجا، به روستای خودمان جفور آمد.

الکس بعد از این ملاقات به اسناد رجوع کرد. جایی که گرو به «سربازان پادشاه» اشاره کرد باعث شد الکس به لندن پرواز کند. او در سوابق پارلمان بریتانیا، سرانجام چیزی پیدا کرد. “نیروهای کلنل اوهار”، در اواسط سال 1767 برای محافظت از قلعه جیمز که در آن زمان تحت کنترل بریتانیا بود و الکس ویرانه های آن را بازدید کرده بود، اعزام شد. بنابراین کونتا کینته در یک کشتی که احتمالاً اواخر همان تابستان از رودخانه گامبیا به آناپولیس می رفت، نشسته است.

 

مطالب بیشتر در پیوند زیر:

https://alexhaley.com


توضیحات تکمیلی:
  1. یکی از معروف‌ترین مصاحبه‌های هیلی، مصاحبه مالکوم ایکس (1963) بود که منجر به همکاری آن‌ها در زندگی‌نامه این فعال به نام زندگینامه مالکوم ایکس شد که بر اساس مصاحبه‌هایی که مدت کوتاهی قبل از مرگ مالکوم انجام شد.
  2. کتاب «ریشه ها» به پرفروش‌ترین کتاب شماره یک ملی تبدیل شد و مبنای آموزشی قرار گرفت و باعث شد هزاران آمریکایی درباره شجره نامه های خانوادگی خود تحقیق کنند.

دیدگاه خود را بنویسید

گفتگوی تلفنی

-

پیام رایانامه ای

Info@yadegarafarin.ir

ارتباط تلگرامی

@Jahistorian

ملاقات حضوری

دانشگاه فردوسی مشهد